English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6369 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
service records U سوابق خدمتی پرسنل خلاصه وضعیت خدمتی
at work U دست درکار
that depends U تا چه شرایطی درکار باشد
bigbrother U رهبر درکار یا عقیدهای
electromagnetic interference U مداخله الکترومغناطیسی درکار رادارها
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
To put ones nose into other peoples affairs . U درکار دیگران فضولی کردن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
Something is wrong. U عیبی درکار [این موضوع] است.
in service U خدمتی
decorations U نشان خدمتی
qualification record U پرونده خدمتی
service records U پروندههای خدمتی
leave year U سال خدمتی
decoration U نشان خدمتی
duty status U وضعیت خدمتی
duty branch U رسته خدمتی
fitness report U تعرفه خدمتی
line of duty U مسیر خدمتی
nonpay status U حالت انتظار خدمتی
security clearance U داشتن صلاحیت خدمتی
service number U شماره خدمتی پرسنل
servicae life U عمر خدمتی وسایل
equipment logbook U دفترچه خدمتی تجهیزات
copyright U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
copyrights U که یک نویسنده یا برنامه نویس درکار خود دارد و بدون پرداخت حقوق نمیتوان از کپی گرفت
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
fulsomely U زیاده از حد
distemperate U زیاده رو
infrugal U زیاده رو
more and more U زیاده و زیاده
kow-tow U زیاده
kow-tows U زیاده
kow-towing U زیاده
kow-towed U زیاده
excess U زیاده از حد
indulgent U زیاده رو
de trop U زیاده
overmuch U زیاده از حد
intemperate U زیاده رو
supernumerary U زیاده
excesses U زیاده از حد
overly U زیاده
short timer U پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
hairsplitting U موشکافی زیاده از حد
self indulgence U زیاده روی
ultraism U زیاده روی
intemperance U زیاده روی
inordinateness U زیاده روی
exorbitance U زیاده روی
extorsion U زیاده ستانی
avaricious U طماع زیاده جو
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
extortionate U زیاده ستان
avarice U زیاده جویی
extortionary U زیاده ستان
extortion U زیاده ستانی
extorter U زیاده ستان
immoderation U زیاده روی
inordinacy U زیاده روی
acquisitive U زیاده طلب
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
surfeit U زیاده روی
hyperpragia U زیاده اندیشی
eye service U خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه
indulgence U زیاده روی افراط
indulgences U زیاده روی افراط
extravagance U زیاده روی بی اعتدالی
exceeding U زیاده روی زیادتی
extravagances U زیاده روی بی اعتدالی
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
rich U زیاده چرب یا شیرین
richer U زیاده چرب یا شیرین
richest U زیاده چرب یا شیرین
superheat U زیاده از حد گرم کردن
insobriety U زیاده روی در میگساری
inexpressibly U بیش از اندازه زیاده از حد
crapulence U زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
He is too clever(smart,shrewd). U زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
over- U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
active status U وضعیت خدمتی پرسنل کادرارتش وضعیت فعال
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
statement of service U خلاصه وضعیت خدمتی وضعیت خدمت
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
indulged U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulges U زیاده روی کردن شوخی کردن
indulging U زیاده روی کردن شوخی کردن
overweary U زیاده خسته کردن خسته شدن
indulge U زیاده روی کردن شوخی کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com